...::کافه هوروتات::...


همه چیز رو میذاریم کنار،اون روز و جایی رو نشون میدم که دوس دارم یه روز اونجا باشم و اگه باشم دیگه چیزی نمیخوام از دنیا...



من یه کافه دارم، یه زیر زمین، دیوارای کافه ام کاغذ دیواری قهوه ای راه راه داره. یه آشپز خونه و یه بار، [البته فک نکنم الکل سرو کنم، هوووم به هر حال] چار تا ستون مربعی داره، کوچیکه ولی گرمه، پنج تا میز چوبی،دو تا دو نفره، یه پنج نفره و دو تا سه نفره، و صندلی ها در واقع کُنده هایی هستند از درختان شمال؛ بوی دانه های قهوه چه لذتی به مشام آدم میرسانند، سقفش نسبتن کوتاه است، چند تا شمعه که روشنه روی میز ها و چن تا چراغ که سوسوی نوری دارن به دیوارا کوبیده شدن، رقص دود فضای زیبایی به کافه ی کوچیکم بخشیده.

یه تراک Jazz داره گو ش های توی کافه رو نوازش میده. من موسیقی Jazz رو دوست دارم.
من،ریش بلندی دارم،سی و دو سالمه،دکترامو از دانشگاه پرینستون گرفتم.پنجشنبه جمعه ها که تمام وقت اما روزهای دیگه بعد از دانشگاه میام کافه.استاد دانشگاهم.وسط کله ام طاسه ولی موهای بغل سر رو بافتم،ریش بلندی دارم.پشت پنج نفره نشستم و فنجون اسپرسو ترک نیمه پر جلوم روی میزه. و پیپم داره دود میکنه؛دارم روزنامه های ده سال پیش ایران اون روز ها رو مرور میکنم رو مرور میکنم. تو کافه ی من هر چیز کلاسیک و نوستالژیکی که بخوای پیدا میشه، حتی روی میز پیشخوان چن تا چیز زیبا و دلپسند برای کادو دادن به بهترین ها آماده ی فروشه.
دو تا پیشخدمت دارم.پارسا و فرزانه.پارسا باید اینجا شلوار سیاه و پیراهن سفید و جلیقه چرم قهوه ای بپوشه و فرزانه با موهای بافته یه پیرهن سفید با دامن سیاه و گردن آویز چوبی داره.با هم خوبن، شب ها با هم میرن توی خیابون لاله زار( :) ) قدم میزنن.
اونور کافه یه مشتری قدیمی که پالتوشو گذاشته روی دسته صندلی بغل دستش ، کلاه شاپو اش روی میزه، در حالی که از همون همیشگی سفارش داده با تبلتش ور میره، گر چه خیلی وقته که تبلت از مد افتاده و دیگه تولید نمیشه ولی این پیرمرد اصرار داره که از وسایل قدیمی استفاده کنه.سیگار Camel میکشه.و لذت دنیا رو میبره.
رو یکی از سه نفری ها سه تا پیرزن نشستن، با لباس های رنگی فاخر دو تاشون بادبزن دارن ، و دو تا که یکی شان بادبزن ندارد دامن بلند دارند؛ و پشت آخرین دو نفره یک دختر و پسر جوان از با هم بودن لذت می برند و البته از کیک شکلاتی و گلاسه هاشون...
و من سراپا سپاس ایزد را میگویم برای این لحظه.

این شاید لحظه ای از آینده نزدیک یا دور من باشه...

نظرات